ع.ش.ق سه کلمه تا عشق |
|||||||||||||||||||||||||
دوباره غربت دلم به غربتت بهانه شد
دوباره غم شد وشکست هزارو یک ترانه شد
ببین که هر ترانه اش شکفته غربتی دگر
ز شعله شعله پر کشید هزارو یک بهانه شد
دوباره غربت دلم ، نشست روی گونه ام شبی ز قطره قطره اشک ، زدیده ام روانه شد
نمی رسد صدای من به گوش مردمان شهر بگو به غم خبر دهند، دلم کبوترانه شد
نمی خرد دگر کسی ، دل شکسته مرا دلی که بند بند او نوای عاشقانه شد
زقطره گو چه می شود، که پر کشم به سوی تو بگو چگونه می شود ، چگونه جاودانه شد نظرات شما عزیزان:
آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان
|