به نام خداوند احساس ها
روزی می نویسیم،روزی می رویم و روزی افسوس می خوریم.
افسوس این روزهای زیبای سرنوشت را که دست تقدیر ما را در این چنین جایی آشنا کرد.
گاهی با نگاهی خاطرات دیروز را به زمان خوش امروز دعوت می کنیم و با خواندن آنها پا به دنیای پشت سرمان می گذاریم.
نوشته هایی زیبا در پس ورق های دفتر زندگی سبزمان ما را به فراسوی دلتنگی خواهد برد، دلتنگی برای شاپرک های باغ خانه مان که فرسنگ ها با آن و دستان مهربانت فاصله دارم،مرا قدری آزار می دهد.
خیره به پاسخ زیبایت هفت آسمان حسرت را سپری کردم تا به اندیشه ی سبز نگاهت برسم.
ابر چشمانم به گونه هایم مجال یک لحظه آسودگی را نمی دهد.
با اشک شوق می بوسمت و می گویم که دوستت دارم برای همیشه تا ابد.
نظرات شما عزیزان: