ع.ش.ق سه کلمه تا عشق
 
 
چهار شنبه 15 شهريور 1391برچسب:, :: 12:2 ::  نويسنده : ice_kiss

اینو بشنو از تنهاترین مرد دنیا...........که هیچکس همدمش نشد.
اگه مَردی ... ؟!!
مَرد بمون ... اگه نیستی ... نامَردی نکن ... !!




چهار شنبه 15 شهريور 1391برچسب:, :: 12:0 ::  نويسنده : ice_kiss

گلویـم را ببوس ! بگـذار بوسـه اَت بدرقــه ی ِ راهی شدن ِ این "بغض" بـاشـد ...




چهار شنبه 15 شهريور 1391برچسب:, :: 11:59 ::  نويسنده : ice_kiss

دارد پاییز می رسد ،

انار نیستم
که برسم به دست های تو؛
برگم
پُر از اضطرابِ افتادن




چهار شنبه 15 شهريور 1391برچسب:, :: 11:58 ::  نويسنده : ice_kiss

فهمیدم تو این دنیا هیچکس ارزش عشق نداشت...........تنها میمانم تا همیشه
تا انجا که تنهایی ام تنهایم بگذارد.......
میخواهم ثابت کنم که من از تنهایی ام با وفاترم.....




چهار شنبه 15 شهريور 1391برچسب:, :: 11:57 ::  نويسنده : ice_kiss

تو حس عاشق شدنی حس رسیدن به اوج
مث رهایی از قفس یا ساحل امن یه موج
آرامش نگاه تو، من و به بند می کشه
بذار دل تنهای من دوباره عاشقت بشه


تا لحظه ی طلوع تو
چیزی نمونده ماه من
بیا و این شب بد و
از تو ترانه خط بزن
دوباره مهتاب و بیار
تو این شب بی انتها
صدای قلب من تویی
تو این شکست بی صدا

نذار که خاطرات بد
رو خنده هات خط بکشم
به روزگار من بتاب
من از تو می رسم به مـــــــن
تو حس عاشق شدنی حس رسیدن به اوج
مث رهایی از قفس یا ساحل امن یه موج
آرامش نگاه تو، من و به بند می کشه
بذار دل تنهای من دوباره عاشقت بشه




چهار شنبه 15 شهريور 1391برچسب:, :: 11:51 ::  نويسنده : ice_kiss

نيستی حالم خرابه تورو با يکی ديگه ديدم
داغون شدم مردم ولی باز تورو بخشيدم
نيستی دلشوره دارم ميبينم تورو تو چشمام
اين تقدير بی رحمه با قلبم عشق من برو نذار تنھام
نيستی حال من خرابه نيستی دستام سرد سرد
چشمام تورو با اون ديد و دلم باور نکرد
نيستی و ھوای اين گريه داره بغضمو ميشکنه
من مردم و دستھای تو قاتل منه
رفتی از اين آغوش چه راحت و باز منم تنھا و خاموش چراغم
چه بی اعتنا رفتی نفھميدم حس من واست يه تفريحه
تو که ميدونستی وجود تو ترک درداست
تو ميدونستی نبود تو مرگ فرداست
ولی آروم آروم زير بارون داغون
قدم ميزنم و تو ھم شادی با اون يارو
سراپا گوش بودم وقتی که تو داشتی حرفی
حالا که بھت نياز دارم گذاشتی رفتی
باشه منم ميزارم رگ اين گردن که رفتمو ديگه پيشت برنميگردم
ولی روزی رو ميبينم که يارت سيره از تو و يکی ديگه از کنارت ميره
به ھر دستی که بدی ميگيری از ھمون دست
اون نفرين من نيست بازيه زمونست
اون می خواد که دل تو با حرفاش خواب شه
صبر کن بزار يکمی يخاش آب شه
وقتی می فھمی چه کسی پشت روبنده که به احساست بزنه يه مشت کوبنده
نيستی حال من خرابه نيستی دستام سرد سرد
چشمام تورو با اون ديد و دلم باور نکرد
نيستی و ھوای اين گريه داره بغضمو ميشکنه
من مردم و دستھای تو قاتل منه
چقدر باھات حرف دارم و چقدر خرابم
کاش لااقل بودی ميدادی يه خط جوابم
توکه ھی ميگفتی تا ته خط باھام ھستی
چرا رفتی و با درد دست و پاھامو بستی
چرا ھان .........‼
به خدا تا به من حرفی نزنی نميرم تو چرا واقعا رفتی
لااقل يه چيزی بگو
بگو دوست نداشتم بگو از خدام بود که تو شب و روزت نباشم
يعنی قصدت از اول اين بود که با من نمونی
حرف بزن تو که اينقدر نامرد نبودی
چی ميگم اون ديگه نيست پيشم
چشم تو اين امتحان ھم بيست ( ٢٠ )ميشم
ولی چرااز سنگه قلبھا تو اين شھر تاريک
اسير کابوسم تو يلداترين شب تاريخ
کابوسی که نفس رو تو سينه حبس ميکنه و ميبينم يکی ديگه تنتو لمس ميکنه
داره تنم ميلرزه واسه ادامه خوابم حتی قلم ميترسه
ختم کلام رفتی از اين آغوش چه راحت و باز منم تنھا و خاموش چراغم
نيستی حال من خرابه نيستی دستام سرد سرد
چشمام تورو با اون ديد و دلم باور نکرد
نيستی و ھوای اين گريه داره بغضمو ميشکنه
من مردم و دستھای تو قاتل منه



سه شنبه 31 مرداد 1391برچسب:, :: 19:57 ::  نويسنده : ice_kiss

کـــــی بود

یکی نبود

آنـــــکه بود تو بودی

آنکه در قلبت نبود من بــودم

یکـــــــــــی داشت یکی نــــــداشت

آنکه داشت تو بودی آنکه کسی را نـــــداشت

مـــــــــــــــــــــــن بــــــــــــــــــــــــــودم

یــــــــــــکی خواست یــــــــــــــــکی نخواست

آنـــــــــــکه خواست تو بــــــــــــــودی

آنـــــکه نخواست از تــــو

جــــــــــــــدا شود

مـــــــــن

بودم...




سه شنبه 31 مرداد 1391برچسب:, :: 19:56 ::  نويسنده : ice_kiss




يـه وقتايـــي يــه کسايـي رو تـــــو زندگيــمـون راه ميديم؛که نــنــه بـابـاشون تــــو خــونـــه بـــه زور راشـــون ميــــدادن...




سه شنبه 31 مرداد 1391برچسب:, :: 19:55 ::  نويسنده : ice_kiss

زندگی یک بازتاب است...
آنچه می فرستی، باز می گردد...
آنچه می کاری، درو می کنی....
آنچه می دهی، می گیری....
آنچه در دیگران می بینی، در خود تو وجود دارد...
به یاد داشته باش که زندگی یک بازتاب است...

همیشه به تو باز می گردد...




سه شنبه 31 مرداد 1391برچسب:, :: 19:53 ::  نويسنده : ice_kiss

زیاد فرقی نکرده
خودِخودشه
فقط اونی که داره باهاش قدم میزنه
" من " نیستم ...!




درباره وبلاگ


دوست گلم به وبلاگ خودت خوش اومدی
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان عشق و آدرس 3-kalametaeshgh.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.








نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 111
بازدید دیروز : 528
بازدید هفته : 111
بازدید ماه : 639
بازدید کل : 12409
تعداد مطالب : 1812
تعداد نظرات : 208
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


<-PollName->

<-PollItems->