ع.ش.ق سه کلمه تا عشق
 
 
چهار شنبه 25 آبان 1390برچسب:, :: 19:55 ::  نويسنده : ice_kiss

ببار بارانم

خیس کن تمام وجودم را

خیس کن خاطراتم را...

ببار بر قلبم بارانِ من

ببار بر خوابم

بر رویاهای شبانه ام

ببار بر روحم بارانم

ببار بر دستان خالی ام

بر دعاهای بارانی ام بارانم...

ببار به حرمت چشمانش...

ببار به حرمت دل پاکش..

ببار تا دوباره میانبری زنم به زلالِ پاکِ دریایش..

ببار و خورشیدمان را نور چشمانش کن...



چهار شنبه 25 آبان 1390برچسب:, :: 19:54 ::  نويسنده : ice_kiss

دلم دائــم قـــــرین آن دل تــوست
                                                         
بیـــا بنگر عجین با آن گل توست
                  
دلـــم مست دلت دائم خراب است
                                                        
بنــــازم ، نرم نرم مانند آب است
                  
دلی دارم که آن مستانه ی توست
                                                        
اسیـــر نـــرگس دردانه ی توست
                 
 دلم پابند و یــــارم چون نگاریست
                                                        
که اهـــــل معرفت اهل معانیست
                  
دلـــم شــــوق تـــو را دارد دمادم
                                                        
که هستی بهـــر من مـانند زمزم
                  
بیـا بــــا مـــا بورز عشقی خدایی
                                                        
که گشتم بهـر تـــو امشب فدایی
                  
ببویم قلب تــــو زیــــرا خدائیست
                                                        
بجویم وصل تــو وصلم الهیست
                  
خــــدا مهرت به ایــــن قلبم نهاده
                                                         
که بیدل گشته ام بنگر چه ساده



چهار شنبه 25 آبان 1390برچسب:, :: 19:53 ::  نويسنده : ice_kiss

پرسيد به خاطره کی زنده هستی؟ با اينکه دوست داشتم با تمام وجودم

داد بزنم "بخاطر تو"، بهش گفتم : "بخاطر هيچکس" پرسيد : پس به خاطره

چی زنده هستی؟ با اينکه دلم داد ميزد "به خاطر دله تو"، با يه بغز غمگين

بهش گفتم "بخاطر هيچّی" ازش پرسيدم : تو بخاطر چی زنده هستی؟ در

حالي که اشک تو چشمش جمع شده بود گفت : بخاطر کسی که بخاطر

هيچ زندست



چهار شنبه 25 آبان 1390برچسب:, :: 7:46 ::  نويسنده : ice_kiss

گنجشک کنج آشیانه اش نشسته بود.

خدا گفت: چیزی بگو !

گنجشک گفت: خسته ام.

خدا گفت: از چه ؟

گنجشک گفت: تنهایی، بی همدمی. کسی تا به خاطرش بپری، بخوانی، او را داشته باشی.

خدا گفت: مگر مرا نداری ؟

گنجشک گفت: گاهی چنان دور می شوی که بال های کوچکم به تو نمی رسند .

خدا گفت: آیا هرگز به ملکوتم نیامدی ؟


گنجشک سکوت کرد. بغض  به دیواره های نازک گلویش فشار آورده بود.

خدا گفت: آیا همیشه در قلبت نبوده ام ؟! چنان از غیر پُرش کردی که جایی برایم نمانده.

چنان کوچک که دیگر توان پذیرشم را نداری . هرگز تنهایت گذاشتم ؟

گنجشک سر به زیر انداخت . دانه های اشک ، چشم های کوچکش را پر کرده بود .

خدا گفت : اما در ملکوت من همیشه جایی برای تو هست ، بیا !

گنجشک سر بلند کرد . دشت های آن سو تا بی نهایت سبز بود .

گنجشک به سمت بی نهایت پر گشود



چهار شنبه 25 آبان 1390برچسب:, :: 7:45 ::  نويسنده : ice_kiss

الو ... الو... سلام

کسی اونجا نیست ؟؟؟؟؟

مگه اونجا خونه ی خدا نیست؟

پس چرا کسی جواب نمیده؟

یهو یه صدای مهربون! مثل اینکه صدای یه فرشتس ، بله با کی کار داری کوچولو؟

خدا هست؟ باهاش قرار داشتم... قول داده امشب جوابمو بده.

بگو من میشنوم . کودک متعجب پرسید: مگه تو خدایی ؟ من با خدا کار دارم ...

هر چی میخوای به من بگو قول میدم به خدا بگم .

صدای بغض آلودش آهسته گفت یعنی خدام منو دوست نداره؟؟

فرشته ساکت بود ، بعد از مکثی نه چندان طولانی : نه خدا خیلی دوستت داره مگه کسی میتونه تو رو دوست نداشته باشه؟؟

بلور اشکی که در چشمانش حلقه زده بود با فشار بغض شکست وبر روی گونه اش غلطید وباهمان بغض گفت :اصلا اگه نگی خدا باهام حرف بزنه گریه میکنما...

بعد از چند لحظه هیاهوی سکوت ؛

بگو زیبا بگو، هر آنچه را که بر دل کوچکت سنگینی میکند بگو..

دیگر بغض امانش را بریده بود بلند بلند گریه کرد وگفت:خدا جون خدای مهربون، خدای قشنگم میخواستم بهت بگم تو رو خدا نذار بزرگ شم تو رو خدا...

چرا؟این مخالف تقدیره چرا دوست نداری بزرگ بشی؟

آخه خدا من خیلی تو رو دوست دارم قد مامانم ، ده تا دوستت دارم .اگه بزرگ شم نکنه مثل بقیه فراموشت کنم؟

نکنه یادم بره که یه روزی بهت زنگ زدم ؟ نکنه یادم بره هر شب باهات قرار داشتم؟ مثل بقیه که بزرگ شدن و حرف منو نمی فهمن.

مثل بقیه که بزرگن و فکر میکنن من الکی میگم با تو دوستم مگه ما باهم دوست نیستیم؟ پس چرا کسی حرفمو باور نمیکنه؟ خدا چرا بزرگا حرفاشون سخت سخته؟ مگه اینطوری نمی شه باهات حرف زد...

خدا پس از تمام شدن گریه های کودک:آدم ، محبوب ترین مخلوق من ... چه زود خاطراتش رو به ازای بزرگ شدن فراموش میکنه... کاش همه مثل تو به جای خواسته های عجیب من رو از خودم طلب میکردند تا تمام دنیا در دستشان جا میگرفت

کاش همه مثل تو مرا برای خودم ونه برای خودخواهی شان میخواستند . دنیا برای تو کوچک است ...

بیا تا برای همیشه کوچک بمانی وهرگز بزرگ نشوی ...

کودک کنار گوشی تلفن، درحالی که لبخند برلب داشت در آغوش خدا به خواب فرو رفت.



چهار شنبه 25 آبان 1390برچسب:, :: 7:44 ::  نويسنده : ice_kiss

وقتی به خوبیها و مهربانی های تو می نگرم

بدیها و اشتباهات خود را مشاهده می کنم

و آنوقت که رحمت و بخشش بی منتهایت مرا نشانه میرود

بار شرمندگی گناهانم بیشتر از پیش بر دوشم سنگینی میکند

خدایا هر چه می دهی رحمت است و هر چه نمی دهی مصلحت

اگر مصلحت این است که هیچ چیز نداشته باشم راضیم به رضایت

ولی نظرت را از من مگیر

یاریم کن آن کنم که تو راضی باشی و آن طور شوم که تو می خواهی



چهار شنبه 25 آبان 1390برچسب:, :: 7:42 ::  نويسنده : ice_kiss

یکی را دوست میدارم

یکی را دوست میدارم ولی او باور ندارد!

یکی را دوست میدارم همان کسی که شب و روز به یادش هستم و لحظات سرد زندگی

را با گرمای عشق اومیگذرانم!

کسی را دوست میدارم که میدانم هیچگاه به او نخواهم رسید و هیچگاه نمیتوانم

دستانش را بفشارم!

یکی را دوست میدارم ، بیشتر از هر کسی ،همان کسی که مرا اسیر قلبش کرد!

یکی را دوست میدارم ، که میدانم او دیگربرایم یکی نیست ، او برایم یک دنیاست!

یکی را برای همیشه دوست میدارم ، کسی که هرگز باور نکرد عشق مرا !

کسی که هرگز اشکهایم را ندید و ندید که چگونه از غم دوری و دلتنگی اش پریشانم!

یکی را تا ابد دوست میدارم ، کسی که هیچگاه درد دلم را نفهمید و ندانست که او دراین

دنیا تنها کسی است که در قلبم نشسته است !

یکی را در قلب خویش عاشقانه دوست میدارم ،کسی که نگاه عاشقانه مرا ندید و

لحظه ای که به او لبخند زدم نگاهش به سوی دیگری بود !

آری یکی را از ته دل صادقانه دوست میدارم ،کسی که لحظه ای به پشت سرش نگاه

نکرد که من چگونه عاشقانه به دنبال او میروم !

کسی را دوست میدارم که برای من بهترین است ،از بی وفایی هایش که بگذرم برای

من عزیزترین است !

یکی را دوست میدارم ولی او هرگز این دوست داشتن را باور نکرد!

نمیداند که چقدر دوستش دارم ، نمی فهمد که او تمام زندگی ام است !

یکی را با همین قلب شکسته ام ، با تمام احساساتم ، بی بهانه دوست میدارم!

کسی که با وجود اینکه قلبم را شکست اما هنوز هم در این قلب شکسته ام جا دارد!

یکی را بیشتر از همه کس دوست میدارم ، کسی که حتی مرا کمتر از هر کسی نیز

دوست نمیدارد!

یکی را دوست میدارم ...

با اینکه این دوست داشتن دیوانگیست اما .....

من دیوانه تنها او را دوست میدارم !



چهار شنبه 25 آبان 1390برچسب:, :: 7:41 ::  نويسنده : ice_kiss
اون رفت خیلی راحت تر از اونی که فکرشو می کردم

یادم می یاد یه روز بهم گفت بدون من می میره

اما حالا...

کو؟ کجاست؟

کو اونی که می گفت بدون من می میره؟

می دونی چیه؟

دلم واسه خودم خیلی می سوزه وقتی یادم می یاد چه جوری حاضر بودم

زندگیموبهش بدم.

حتی قطره های اشکمو ندید

همون اشکایی که هر موقع از چشمام جاری می شد می گفت:وقتی گریه می

کنی و این اشکا روگونه هات می لغزه انگار آسمون رو سرم خراب می شه اما

چه آسون از کنار قطره قطره ی اشکام

گذشت و هیچ اعتنایی نکرد.

منم همه ی اشکامو تو یه تنگ بلور جمع کردم یه گل شقایقم پر پر کردم و ریختم

روش آخه می گن اینجوری مسافرت خیلی زودتر بر می گرده . شاید این جوری

باشه گرچه تا حالا این اتفاق نیفتاده.

ولی حیفه اشکام آخه خودم اونو تو اشکام دیدم و می دونم اگه از چشمام بیفته

دیگه نمی بینمش.

پس اشکامو پیش خودم نگه می دارم تا اگه شاید یه روزی برگشت اون تنگ

بلورو نشونش بدم و بگم:

بی انصاف ببین دونه به دونه ی این اشکا رو واسه تو ریختم

واسه تویی که به قول خودت تحمل دیدن حتی یه قطرشو نداشتی


چهار شنبه 25 آبان 1390برچسب:, :: 7:40 ::  نويسنده : ice_kiss
متولدین فروردین
که به جهان بیاموزید که عشق "معصومیت" است و از جهان بیاموزید که عشق "اعتماد" است.

 
 
متولدین اردیبهشت
که به جهان بیاموزید که عشق "صبر و تحمل" است و از جهان بیاموزید که عشق "بخشش و گذشت" است.

 
 
متولدین خرداد
که به جهان بیاموزید که عشق "آگاهی" است و از جهان بیاموزید که عشق "احساس" است.

 
 
متولدین تیر
که به جهان بیاموزید که عشق "فداکاری" است و از جهان بیاموزید که عشق "آزادی" است.

 
 
متولدین مرداد
که به جهان بیاموزید که عشق "شور و نشاط" است و از جهان بیاموزید که عشق "فروتنی" است.
 
 

متولدین شهریور
که به جهان بیاموزید که عشق "نیاز" است و از جهان بیاموزید که عشق "کمال" است.

 
 
متولدین مهر
که به جهان بیاموزید که عشق "زیبایی" است و از جهان بیاموزید که عشق "هماهنگی" است.

 
 
متولدین آبان
که به جهان بیاموزید که عشق "هیجان" است و از جهان بیاموزید که عشق "تسلیم شدن" است.

 
 
متولدین آذر
که به جهان بیاموزید که عشق "صمیمیت" است و از جهان بیاموزید که عشق "وفاداری" است.

 
 
متولدین دی
که به جهان بیاموزید که عشق "عقلانی" است و از جهان بیاموزید که عشق "از خود گذشتگی" است.

 
 
متولدین بهمن
که به جهان بیاموزید که عشق "اغماض" است و از جهان بیاموزید که عشق "یگانگی" است.

 
 
متولدین اسفند
که به جهان بیاموزید که عشق "رحم و شفقت" است و از جهان بیاموزید که عشق "همه چیز" است.


چهار شنبه 25 آبان 1390برچسب:, :: 7:39 ::  نويسنده : ice_kiss

می خوام به سردی شب هام بخندم . . .

می خوام به پوچی فردام بخندم . . .

وقتی می بینمت با دیگرونی . . .

تو اوج گریه هام می خوام بخندم . . .

می خوام داد بزنم تنهای تنهام . . .

می خوام وقتی میگم تنهام بخندم . .



درباره وبلاگ


دوست گلم به وبلاگ خودت خوش اومدی
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان عشق و آدرس 3-kalametaeshgh.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.








نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 585
بازدید دیروز : 261
بازدید هفته : 1416
بازدید ماه : 6052
بازدید کل : 10534
تعداد مطالب : 1812
تعداد نظرات : 208
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


<-PollName->

<-PollItems->