ع.ش.ق سه کلمه تا عشق |
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
یک شنبه 29 آبان 1390برچسب:, :: 8:47 :: نويسنده : ice_kiss
.من در زندگی فهمیده ام دلسوزترین شخص به انسان خود انسان است یک شنبه 29 آبان 1390برچسب:, :: 8:47 :: نويسنده : ice_kiss
.من در زندگی فهمیده ام دلسوزترین شخص به انسان خود انسان است یک شنبه 29 آبان 1390برچسب:, :: 8:35 :: نويسنده : ice_kiss
در جهان قصه کوتاهی دیوار مخور حسرت کاخ رفیق و زر بسیار مخور گردش چرخ نگردد به مراد دل کس غم بی مهری آن مردم بی عار مخور با سلام خدمت بازدید کننده ی گرامی وبلاگ سه کلمه تا عشق... به اطلاع میرسانم که شما برای قرار دادن مطالب خود میتوانید در صورت تمایل در وبلاگ ثبت نام کنید و در غیر این صورت میتوانید مطالب خود را به صورت یک نظر خصوصی به مدیریت وبلاگ ارئه دهید...لازم به ذکر است که در صورت تمایل میتوانید نام و مشخصات خود و سایت یا وبلاگ خود را ارسال کنید تا در وبلاگ قرار دهم...قرار دادن نام سایت یا وبلاگ شما فقط در صورت ثبت نام شما انجام میگیرد. با تشکر فراوان از صبر و شکیبایی شما دوست گرامی یک شنبه 29 آبان 1390برچسب:, :: 8:20 :: نويسنده : ice_kiss
ديرگاهيست که تنها شده ام / قصه غربت صحرا شده ام
با تشکر از علی شنبه 28 آبان 1390برچسب:, :: 22:18 :: نويسنده : ice_kiss
زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم............. ناز بنیاد مکن تا نکنی بنیادم
سر مکش تا نکشد سر به فلک فریادم
طره را تاب مده تا ندهی بر بادم یار بیگانه مشو تا نبری از خویشم غم اغیار مخور تا نکنی ناشادم رخ برافروز که فارغ کنی از برگ گلم
قد برافروز که از سرو کنی آزادم شمع هر جمع مشو ور نه بسوزی مارا یاد هر قوم مکن تا نروی از یادم
شور شیرین منما تا نکنی فرهادم
تا به خاک در آصف نرسد فریادم
من از آن روز که در بند توام آزادم شنبه 28 آبان 1390برچسب:, :: 22:14 :: نويسنده : ice_kiss
گر مرا بیتو در بهشت برند دیده از دیدنش بخواهم دوخت کاین چنینم خدای وعده نکرد که مرا در بهشت باید سوخت شنبه 28 آبان 1390برچسب:, :: 22:13 :: نويسنده : ice_kiss
دست از طلب ندارم تا کام من برآید یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید
بگشای تربتم را بعد از وفات و بنگر کز آتش درونم دود از کفن برآید
بنمای رخ که خلقی واله شوند و حیران بگشای لب که فریاد از مرد و زن برآید
جان بر لبست و حسرت در دل که از لبانش نگرفته هیچ کامی جان از بدن برآید
از حسرت دهانش آمد به تنگ جانم خود کام تنگدستان کی زان دهن برآید شنبه 28 آبان 1390برچسب:, :: 22:13 :: نويسنده : ice_kiss
دردم از یار است و درمان نیز هم دل فدای او شد و جان نیز هم
اینکه می گویند آن خوشتر ز حسن یار ما این دارد و آن نیز هم
یاد باد آن کوبه قصد خون ما عهد را بشکست و پیمان نیز هم
دوستان در پرده می گویم سخن گفته خواهد شد به دستان نیز هم
چو سر آمد دولت شبهای وصل بگذرد ایام هجران نیزهم
هر دو عالم یک فروغ روی اوست گفتمت پیدا و پنهان نیز هم
اعتمادی نیست بر کار جهان بلکه بر گردون گردان نیز هم
عاشق از قاضی نترسد می بیار بلکه از یرغوی دیوان نیز هم
محتسب داند که حافظ عاشق است وآصف ملک سلیمان نیز هم
شنبه 28 آبان 1390برچسب:, :: 22:11 :: نويسنده : ice_kiss
آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان
|