به هـمـان سـادگـی
کـه کـلاغ ِ سـالـخـورده
بـا نـخـستـین سـوت ِ قـطـار
سقـف واگـن مـتـروک را
تـرک می گـویــد
دل ،
دیـگــــر
در جـای خـود نیـسـت
بـه همـیـن ســادگـی

تـمـام مـعـلوم هـا و مجـهـول هایـم را
بـه زحمـت کـنـار هـم مـی چـیـنم
فـرمـول وار ؛
مـرتـب و بـی نـقـص …
و تــو
بـا یـک اشـاره
هـمـه چـیـز را
در هـم می ریــزی …
در شرح حال گل
بنویسید خار را
بر هم زنید : خوب و بد روزگار را

هــــــــیــــچ کســــی درک نمی کنـد کـه ...
" من" ...
زنـدگــی ام را گــم کـرده ام لابـه لایه گیــــســــوی پریشانت ...
کـه عجیب دلـم را می لــرزانــد ..!!!

گفت صرف کن ...گفتم من من من ...گفت فقط[تو؟!گفتم!!!...آری من تنها،همه رفته اند.

روزهای هفته را هم که گم کرده باشی

عصرهای جمعه را از غم وغربتش تشخیص خواهی داد...

گـوشهايَم را ميگيرَم

چـِشمهايـَم را ميبـَندَم

زَبانَـم را گـاز ميگيرَم

وَقـتي حريـف افكارم نميشـَوم

چـِقدر دردنـاك است فـَهميدن

میمیرم مرا در تابوت سیاهی بگزارید تا همه بدانند در تاریکی به سر می برده ام دستهایم را از تابوت بیرون بگزارید تا همه بدانند به آنچه می خواستم نرسیدم چشمهایم را باز بگزارید تا همه بدانند چشم انتظار از دنیا رفته ام روی قبرم تکه یخی بگزارید تا مثل باران برایم اشک ریزد و روی سنگ قبرم چیزی ننویسید تا همه فراموشم کنند.

ياقت مي خواهد "شريک " شدن....!!
تو خوش باش به همين "با هم " بودن هاي امروز ,
من خوشم به خلوت تنهايي ام ... !!
تو بخند به امروز . . . ,
من ميخندم به فرداهايت . . . . !!

کـنــارم گـــذاشـتـــي کــه تــلــخــــم کـــنـــي..... شــرابــي شــدم نــابــــ... حـالـاخــمــاري ام را مـيـکـشـي...

هر روز تکراریست

صبح هم ماجرای ساده ایست

گنجشکها بی خودی شلوغش می کنند