امروز که یاد من نیستی
بگذار برایت ترانه ای بخوانم از آدمکی برفی
که در حسرتت آب شد
و تو چشمان خیسش را ...
به آستین پیراهنت دوختی

به فکر نوازش دستهای منی !
بی آنکه بدانی دلم است که تنها مانده 
دستهایم که دو تایند !

دیــــــوار ها هـــم عاشــــــق مـــیشوند !.!.!

یادگاری ننویسید

اگر قصد برگشتن ندارید...

چشمانم را بستند تا پنهان شدنت را نبینم ...

یک , دو , ... ده سال می گذرد,

هزار ده شمرده ام و تو هنوز نگفته ای : بیا

میان آدمک های هزار رنگ

دلباخته ی تک رنگی

او شدم ...
...
افسوس

گذر زمان .... بی رنگش کرد

و آخر ...

محو..

آنقدر پیش این و آن از خوبی های نداشته اش گفتم که...
وقتی سراغش را میگیرند،شرم دارم بگویم تنهایم گذاشت...

بــبو س مـــرآ
بـیخیآل فـرشتـه هـآی رو ی دوشـمآن
آنـهـآ حـسـودن!!!

این روزها برایم انگار آخر دنیاست

من مانده ام با یک بغل تنهایی

یک عالم خاطرات تـــو

و پاکت سیگاری که همدم شبهای دلتنگیم شده...

کنار برکه ی دلم نشستم و نیامدی 
دوباره در سکوت خود شکستم و نیامدی 
سوال کردم از خدا نشانه ی خانه ی تورا 
سکوت کردو در سکوت شکستم و نیامدی

نور دلیل تاریکی بود و سکوت دلیل خلوت ، تنها عشق بی دلیل بود که تو دلیل آن شدی!