آری، آغاز دوست داشتن است
گرچه پايان راه، نا پيداست
من به پايان، دگر نينديشم
که همين دوست داشتن زيباست!

وقتی چشمـ ـانمــ را روی همــ می گذارمـــ

خوابـــ مـ ـرا نمی بــ ـرد

تــ ـو را می آورد !

از میانــ فرسنگــــ ها

فاصلـ ـ ـهـ ...!

خاطرات خیلی عجیبند....

گاهی میخندیم به روزهایی که گریه میکردیم....

گاهی گریه میکنیم به یاد روزهایی که میخندیدیم...

گریه شاید زبان ضعف باشد

شاید کودکانه

شاید بی غرور.....

اما هروقت گونه هایم خیس میشود

میفهمم نه ضعیفم نه کودک

بلکه پراز احساسم....

یاد تو در لحظه لحظه ئ لحظاتم با من است... واه چه خوشبختم... همرهی چون نفسم دارم با خود...

درد من تنهایی نیست بلکه مرگ مردمی است که گدایی را قناعت بی عرضگی را صبر وبا تبسمی برلب این حماقت را حکمت خدا می نامند

چه دل تنگم وقتی نیستی ... تعجب بر این دل... چو از من بشترت خواهد...

ارامتر از هر چه تصورش را کنی... اهسته... می بوسمت
یک لحظه بوسیدنت به یک عمر عذاب می ارزد

شک نمیکنم

هرگز از ياد نخواهم برد كه براي داشتنت دلي را به دريا زدم كه از آب واهمه داشت

من نمیدونم چطور شد من چجوری دل سپردم من فقط دیدم که چشماش ... پر بارون و خواهش عاشقونه من و برده ... تا ته حس نوازش