گوش کن جاده صدا می زند از دور قدم های تو را

چشم تو زینت تاریکی نیست

پلک ها را بتکان کفش به پا کن و بیا

و بیا تا جایی که پر ماه به انگشت تو هشدار دهد

و زمان روی کلوخی بنشیند با تو

و مزامیز شب اندام ترا مثل یک قطعه ی او از به خود جذب کنند

پارسائی است در آنجا که تو را خواهد گفت:

بهترین چیز رسیدن به نگاهیست که از حادثه ی عشق تر است....

اما جاے خالے تو پـر نشد!!!

به جاے نبودنت...

نقطه چیـنـے ميگذارم بی انتها.......

شايد تو از جنس بی نهایتی؟!

"" گاهی عمیقاً مایلم « ماهی » باشم! ماهی حافظه اش هشت ثانیه است بی هیچ « خاطره » ای....!!! ""

بند ناف روحــــــــــــــــــــــ ــــــــ ـ ـ ـــــــــــــــــــــــــ ــــم

از تـو بـریـدنـی نـیـست

ایـن هـمـه تلـا ش مـکـن!!...

مـن ایـن نـارسـی را

دوسـت دارم...

بـه هـر قـیـمـتـی !!!

يــک تلنــگر هــم


کــافـــي بـــود بـــراي شکستنـــم .


بـــه هـــر حـــال ،


ممـنــون از مشــتــت !

خیلی کم است...!!

برای ِ نوشتن ِ غم ...

دو حرف خیلی کم است انگار ... ،

" غ َ م " را ...

باید با تمام ِ حرف های ِ دنیا نوشت ...

دیشـب کـِـه خــوابـت را دیـدمـ تــو مَـــرا بــوسیــدیـــ
از دیـشب
هــَـر شَـب
دور و بـَــر قُـــرص هـــای خـــواب میپلکــــم
تـــا شــایـد...
خــوابــت را بِبینــــم
" خــــواب هــــای غیـــر مُجــــــاز "....!

نفســـم را طوری تنـظـیـــــم میکنـــــم

کـــــه

وقت بــــــازدم تــــــو

دم مــــن باشد .... !

نمیدانی

بوی کسی روی گونه ات جامانده باشد

چه سنگین است... !

قاعده همین بوده

از همان ابتدای انگور....

شراب هرچه تلخ تر گیراتــــــــــر !!

من از هجوم

این خواب های خط خطی

در متن شب می ترسم ...

یک لیوان آب

لطفا !